سلام روزتون بخیر دوستای خوبم قراره یه اتفاق خوب واسمون بیافته گرفتار شدم و کمتر تونستم سر به وبلاگ پرهام جوجو بزنم گاهی وقتها که به عکسهاش نگاه می کنم خدارو شکر می کنم که پسر سالمی به من هدیه کرده این بهترین هدیه من تو زندگیم بود چندروز پیش داشتم واسش حباب درست میکردم اونم دنبال حبابها می افتاد و کلی ذوق میکرد نمیدونید چه ذوقی خودم میکردم خلاصه از بس این ورواون ور رفت که خودش یه کوشه خونه خوابش برد (( راستی اتفاق خوبو سعی میکنم تا هفته آینده واستون عکسهاشو بزارم )) الهي فدات بشم گل پسر ...